قصه صوتی کودکانه فانوس قدیمی
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود .
خونه مینا کوچولو اینا نزدیک جنگل بود . مینا بیشتر وقت ها توی خونه شون بازی می کرد . به کلاغ ها نگاه می کرد ، یک روز که مینا کوچولو داشت به پدر و مادر کمک می کرد دید یک پیرمرد که یک فانوس توی دستاشه جلوی خونه اینا ایستاده و …
خوب بچه ها اگه می خوای بدونین سرانجام این داستان چی میشه می تونین این قصه رو از همینجا گوش کنین .
قصه صوتی کودکانه فانوس قدیمی
برای شنیدن قصه صوتی در اپلیکشن لطفا روی دکمه صوتی زیر کلیک بفرمایید
برای شنیدن دیگر قصه های دیگه لطفا اینجا کلیک کنید .