قصه کودکانه صوتی خانم بهار و مداد رنگی ها
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود .
فصل زمستون مثل فصلهای دیگه چمدونش رو بست و به جاهای دیگه ای رفت و به جاش خانوم اومد با همه زیباییهاش . در خونه ها رو زد در کوچه ها ، روستاها ، شهر ها زد و با یک دنیا گل و شکوفه وارد شد . خلاصه خانوم بهار به در باغ قصه ما در زد و در زد . گفت وای چقدر اینجا قشنگه ، چه باغ پر نور و زیبایی ، چه مداد رنگی های قشنگی ، خانوم بهار مداد رنگی ها رو صدا زد و گفت بیان جلو تا بیشتر باهم آشنا بشیم . خانوم بهار خودش رو معرفی کرد بعد تک تک مداد رنگی ها خودشون رو معرفی کردند اول از همه مداد زرد اومد جلو و گفت من رنگ زردم زرد به رنگ خورشید و …
خوب بچه ها اگه می خوای بدونین سرانجام این داستان چی میشه می تونین این قصه رو از همینجا گوش کنین .
قصه کودکانه صوتی خانم بهار و مداد رنگی ها
برای شنیدن قصه صوتی در اپلیکشن لطفا روی دکمه صوتی زیر کلیک بفرمایید
برای شنیدن دیگر قصه های دیگه لطفا اینجا کلیک کنید .