خانه / داستان های صوتی کودکانه / داستان کودکانه مورچه و جیرجیرک

بازی پیانو کودکان



دانلود از بازار


بازی مهد کودک



دانلود از بازار

داستان کودکانه مورچه و جیرجیرک

داستان کودکانه مورچه و جیرجیرک

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود .

یک جیرجیرکی بود که توی یک جنگل از صبح  شروع میکرد به آواز خوندن تا شب ، انصافا که بچه ها قشنگ می خوند . همه حیوانات جنگل عاشق صدای جیرجیرک بودند . اما خب دیگه این جیرجیرک هم هر روز صبح  کارش این شده بود که میومد و تا شب آواز میخوند . بچه ها کم کم گذشت و فصل پاییز رسید . مورچه ها همینجور میگشتند و واسه تابستونشون آذوقه جمع میکردند . یک روز صبح جیرجیرکه برگشت و به مورچه گفت : وا چه حوصله ای داری تو که از صبح بلند میشی و یک دونه میزاری رو دوشت میری خونه ات و دوباره بر میگردی ، یکدونه دیگه میزاری و میای ، همینطور میری دونه دونه ذره ذره غذا و آذوقه جمع میکنی و میزاری توی لونه ات . بابا تو دیگه چه حوصله ای داری .

خوب بچه ها اگه میخواین بدونین سرانجام این داستان چی میشه می تونین این قصه رو از همینجا گوش کنین.

 

داستان کودکانه مورچه و جیرجیرک

 

برای شنیدن قصه صوتی در اپلیکشن لطفا روی دکمه صوتی زیر کلیک بفرمایید

 

برای شنیدن دیگر قصه های دیگه لطفا اینجا کلیک کنید .

 

داستانهای صوتی کودکانه

درباره ی admin

همچنین ببینید

قصه صوتی کودکانه خرگوش و موش

قصه صوتی کودکانه خرگوش و موش کاری از مرکز آموزش های فرهنگی هنری کانون یکی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.