خانه / داستان های صوتی کودکانه / داستان کودکانه عمه قزی

بازی پیانو کودکان



دانلود از بازار


بازی مهد کودک



دانلود از بازار

داستان کودکانه عمه قزی

داستان کودکانه عمه قزی

کاری از مرکز آموزش های فرهنگی هنری کانون

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود .

اتاق عمه قزی خیلی گرم بود . عمه قزی پاش رو زیر کرسی دراز کرده بود و پشتش هم به متکا نکیه داده بود .

ببری گربه عمه قزی یک گوشه اتاق خوابیده بود و خرخر می کرد .

قدقدا خانوم هم که مرغ عمه قزی بود یک گوشی اتاق داشت چرت میزد .

عمه قزی حوصله اش سر رفته بود . دلش میخواست با یکی حرف بزنه و درد و دل کنه ولی کسی اونجا نبود .

عمه قزی به پسرش ، عروسش و نوه هاش فکر میکرد

 اونا قبل از اینکه زمستون بیاد اونجا اومده بودند .

 

خوب بچه ها اگه می خوای بدونین سرانجام این داستان چی میشه می تونین این قصه رو از همینجا گوش کنین.

 

داستان کودکانه عمه قزی

برای شنیدن قصه صوتی در اپلیکشن لطفا روی دکمه صوتی زیر کلیک بفرمایید

درباره ی admin

همچنین ببینید

قصه صوتی کودکانه خرگوش و موش

قصه صوتی کودکانه خرگوش و موش کاری از مرکز آموزش های فرهنگی هنری کانون یکی …

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.